گلایه خودمانی!

 

یارب چرا با بنده ات، این گونه بَد تا می کنی؟
چوب فلک را بی صدا، در پاچه ام جا می کنی!

گفتند با ما عده ای، تو رازدار و مَحرمی
در روز محشر پس چرا، مشت مرا وا می کنی؟

گفتی به قرآن حوریان، مُفتند در باغ جنان
ما را تو با پیرِ زنان ، امروز رسوا می کنی؟!

با وعده ی حور و پری، عمری عبادت کرده ام
اما نمی دانم چرا، این پا و آن پا می کنی؟

تا می رود وضع وطن سامان بگیرد، از ختن
با حمله ی قوم مغول، ایجاد بلوا می کنی!

باران ناز و نعمتت، نازل شود بر کافران
کافر دلش می سوزد از کاری که با ما می کنی

گفتی اجابت می کنم، از هر کسی دیدم دعا
نوبت به ما که می رسد، امروز و فردا می کنی

در اختلاسِ ناکسان، باز است دست بخشش ات
با دیگران این کار را ، از بیخ حاشا می کنی!

ما در هچل افتاده ایم و بی هدف جان می کَنیم
تو با خیال راحت از بالا تماشا می کنی!

سروده:راشدانصاری(خالوراشد)

بخشی از تک بیت های راهنمایی و رانندگی و…

در شعور بالای راننده گوید:

شب که شد در موقع رانندگی، ای هموطن
چون شعورت هست بالا، نورِ پایین بهتر است!
++++++++++

در عدو شود سبب خیر…

به یک جریمه نشو غصه دار و سخت نگیر
«عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد!»
++++++++++

در خوبیِ خرابی جاده!

در سفرها تا به مقصد کارمان ذکر و دعاست
جاده هامان کافران را هم مسلمان می کنند!
++++++++++

در نکوهش کورس بستن!

کورس بستن در خیابان ها خطاست
«این امانت بهرِ روزی دست ماست!»
++++++++++

در کروکی کشیدن!

خانمی بعد از تصادف خطِ ابرو می کشید
افسر او را دید، گفت آیا کروکی لازم است؟!
++++++++++

در قضیه شانه!

اگر چه شانه ات ای جاده ی کم عرض باریک است
برای گریه کردن دوست دارم شانه هایت را !
++++++++++

در قضیه گواهینامه و…

مثل بعضی ها که بی مدرک به مجلس رفته اند
اکثرا راننده هامان بی گواهی نامه اند!
++++++++++

در شام خوردنِ ترافیکی!

برداشت با خودش دو سه پُرسِ غذا و گفت
یک شامِ سیر، توی ترافیک خوردنی ست!
++++++++++

در نداشتن گواهی نامه و باقی قضایا:

روزی از راننده ای افسر گواهی نامه خواست
گفت هر چیزی بخواهی دارم این جا جز همین!
++++++++++

و در پایان شاعر نیز گوید:

او می نوشت و من می نوشتم
او یک جریمه، من شعرِ حاضر !

راشدانصاری( خالوراشد)

نذر چلوکباب!

 

با دلهره و شتاب باید برویم
با قصدِ کمی ثواب ! باید برویم

دل محکم و نیّتِ وکالت خیر است
با نذر چلوکباب باید برویم!
سروده :راشدانصاری

نقیضه ی اما نشد

 

به نقل از کتاب «لبخند موزون»

ﮔﻔﺘﻪ ﺑﻮﺩﯼ ﺍﺭﺯ ، ﺍﺭﺯﺍﻥ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ، ﺍﻣـﺎﻧﺸﺪ
ﺳـﮑﻪ ﮐﺎﺭ ﻭ ﺑﺎﺭِ ﺗﻮﻣﺎﻥ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ، ﺍﻣـﺎﻧﺸﺪ

ﻗﻮﻝ ﺩﺍﺩﯼ ﻧﺎﻥ ِ ﺑﺪﺧﻮﺍﻫﺎﻥ ﮐﻪ ﺁﺟﺮ ﺷﺪ،ﺳﭙﺲ
ﺻﺪ ﺭﯾﺎﻟﯽ ﻗﯿﻤﺖ ﻧﺎﻥ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ،ﺍﻣﺎ ﻧﺸـﺪ!

ﺁﻥ ﻗﺪَﺭ ﺑﺎﻣﺰﻩ ﺑﻮﺩﯼ ﻓﮑﺮﮐﺮﺩﻡ ﻗﻮﺕ ﻣﺎﻥ،
ﺟﺎﯼ ﮐﺸﮏ ﻭ ﻧﺎﻥ،ﻓﺴﻨﺠﺎﻥ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ! ﺍﻣﺎﻧﺸﺪ

ﺍﻭﻟﺶ ﮔﻔﺘﯽ ﮐﻪ ﺁﻥ،ﺍﯾﻦ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ…ﺩﯾﺪﯼ ﻧﺸﺪ؟
ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺁﻥ ﮔﻔﺘﯽ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ،ﺁﻥ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ! ﺍﻣﺎﻧﺸﺪ

ﮔﻔﺘﻪ ﺑﻮﺩﯼ ﻗﻄﻊ ﮔﺮﺩﺩ ﺭﯾﺸﻪ ﻫﺎﯼ ﺍﺧـﺘﻼ‌ﺱ
ﻣﺨﺘﻠﺲ ﻫﻢ ﺍﻫﻞ ﺍﯾﻤﺎﻥ ﻣﯽ ﺷـﻮﺩ،ﺍﻣﺎﻧﺸـﺪ!

ﭘﯿﺶ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻫﺎ ﻗﻮﻝ ﺩﺍﺩﯼ ﻻ‌ﺍﻗﻞ ﺍﻭﺿـﺎﻉ ﻣﺎ،
ﺑﻬﺘﺮ ﺍﺯ یونان ﻭ ﺳﻮﺩﺍﻥ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ،ﺍﻣﺎﻧﺸـﺪ

ﭘﺲ ﭼﻪ ﺷﺪ ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﮔﻔﺘﯽ ﺭﻭﺳﯿﻪ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﭼﯿﻦ
ﺩﺭ ﺣﻮﺍﺩﺙ ﯾﺎﺭ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﻣﯽ ﺷـﻮﺩ ، ﺍﻣﺎﻧﺸـﺪ

ﺑﺎ ﺩﻭ ﺗﺎ ﮔﻮﺷﻢ ﺷـﻨﯿﺪﻡ ﺩﺭ ﻗﻀﺎﯾﺎﯼ ﺧــﺰﺭ
ﺁﻥ ﭼﻪ ﺑﺮ ﻣﺎ ﺭﻓﺘﻪ! ﺟﺒﺮﺍﻥ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ،ﺍﻣﺎﻧﺸﺪ

ﮔﻔﺘﻪ ﺑﻮﺩﯼ ﮔﺮﺑﻪ ﯼ ﻣﺎ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﮐﻢ ﮐﻢ ﭘﻠﻨﮓ
ﻓﯿﻞ ﻫﻢ ﺟﺎ ﺗﻮﯼ ﻓﻨﺠﺎﻥ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ،ﺍﻣﺎﻧﺸـﺪ!

ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﻋﻼ‌ﻣـﻪ ﯼ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﻏﻼ‌ﻡ ِ ﺑﯽ ﺳﻮﺍﺩ
جعل مدرک نیز ﺁﺳﺎﻥ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ،ﺍﻣﺎ…ﻧﻪ! ﺷــﺪ

ﻓﺘﻨﻪ ﮔﺮ! ﮐﺮﺩﯼ ﺧﯿﺎﻝ ، ﺁﯾﺪ ﻣﺮﺍﻋﺎﺕ ﻧﻈــﯿﺮ؟
ﻗﺎﻓﯿﻪ “ﻣﺮﺣﻮﻡ ﮐﺮﺩﺍﻥ” ﻣﯽ ﺷﻮﺩ…ﺍﻣﺎﻧﺸـﺪ!

ﺑﺎﺭﻫﺎ ﮔﻔﺘﯽ ﺑﻪ ﻣﻠﺖ ﻫﯽ”ﺑﮕﻢ..؟! ﺑﺎﺯﻡ ﺑﮕﻢ…؟!”
ﺑﺎ “ﺑﮕﻢ ﻫﺎ…” ﺩﺭﺩ ﺩﺭﻣﺎﻥ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﺍﻣﺎ ﻧﺸﺪ!

ﻣﮋﺩﻩ ﺩﺍﺩﯼ ﺑﻌﺪ ِ ﭼﻨﺪﯾﻦ ﺳﺎﻝ ، ﻓﺎﻃﯽ ﻋﺎﻗﺒﺖ
ﺻﺎﺣﺐ ﭘﺎﭼﯿﻦ ﻭ ﺗﻨﺒﺎﻥ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ! ﺍﻣﺎﻧﺸـﺪ

ﮔﻔﺘﻪ ﺑﻮﺩﯼ ﭘﯿﺶ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺑﺮﺯﻥ ﺟﻔﺎ ﻣﯽ ﺷﺪ ﻭَ ﺣﺎﻝ
ﻟﻄﻒ ﻫﺎ ﺩﺭ ﺷﺎﻥ ﺍﯾﺸﺎﻥ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ، ﺍﻣﺎﻧﺸـﺪ!

ﻗﻮﻝ ﺩﺍﺩﯼ ﻫـﺮﺯﻣﺎﻥ ﺗﻮﻟﯿﺪﻣـﺎﻥ ﺑﺎﻻ‌ ﺭﻭﺩ!
ﻻ‌ﺭ ﻫــﻢ ﺍﻟﺒﺘﻪ ﺍﺳـﺘﺎﻥ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ، ﺍﻣﺎ ﻧﺸـﺪ

ﻓﮑﺮﮐﺮﺩﯼ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺁﻥ ﮐﻪ ﻋﺎﺯﻡ ﻣﺸﻬﺪ ﺷﻮﺩ(۱)
ﻣﺸﻬﺪﯼ”ﭼﺎﻭﺯ” ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ، ﺍﻣﺎ ﻧﺸـﺪ!

ﮔﻔﺘﻪ ﺑﻮﺩﯼ ﺍﻧﺘﻘﺎﺩ ﺍﺯ ﺩﻭﻟﺖ ﺧﺪﻣـﺘﮕﺰﺍﺭ ،
ﭼﺎﭖ ﺣﺘﯽ ﺗﻮﯼ ﮐﯿﻬﺎﻥ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ،(ﺩﯾﺪﯼ ﮐﻪ ﺷﺪ؟!)

گفته ای با این‌همه مامور باباطاهر است
آن که در انظار عریان می شود،اما نشد

ﮔﻔـﺘﻪ ﺑـﻮﺩﯼ ﻣـﻮﯼ ﺩﺧﺘـﺮﻫﺎ ﻧﺒﺎﺷﺪ ﻣﺴﺌﻠﻪ
ﻭﻗــﺖ ﺑـﯽ ﮐـﺎﺭﯼ “ﺭﺍﺩﺍﻥ” ﻣــﯽ ﺷـﻮﺩ! ﺍﻣﺎ ﻧﺸﺪ

ﯾﻘﻪ ﯼ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺩﺭﯾﺪﯼ ﺑﺲ ﮐﻪ ﻫﯽ ﮔﻔﺘﯽ ﺑﺪﻭ،
ﻗﺴﻤﺖ ﻣﺎ ﺧـﻂ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ! ﺍﻣﺎﻧﺸـﺪ

ﮔﻔﺘﻪ ﺑﻮﺩﯼ ﻋﺪﻝ ﺗﻮﯼ ﺣﮑﻢ ﺍﺟﺮﺍ ﻣﯽ ﺷـﻮﺩ
ﻫﯽ ﻗﺴﻢ ﺧﻮﺭﺩﯼ ﺑﻪ ﻗﺮﺁﻥ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ،ﺍﻣﺎﻧﺸـﺪ

ﻣﻦ ﮐﻪ ﮔﻔﺘﻢ ﺧﺸﮑﺴﺎﻟﯽ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ﻃﻮﻓﺎﻥ ﺑﻪ ﭘﺎ
ﮔﻔﺘﻪ ﺑﻮﺩﯼ ﺑﺎﺯ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ…ﺍﻣﺎﻧﺸﺪ!

ﻓﮑﺮﮐﺮﺩﻡ(ﻓﮑﺮ ﻫﻢ ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﺑﺪ ﻣﺸﮑﻠﯽ ﺍﺳﺖ!)
ﺟﻨﺲ ﺩﺭ ﺑـﻨﺪﺭ ﻓﺮﺍﻭﺍﻥ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ، ﺍﻣﺎﻧﺸــﺪ

ﺁﻥ ﭼﻪ ﺭﺍ ﮔﻔﺘـﯽ ﺍﺯ ﺍﻭﻝ،ﻋﮑﺲ ِ ﺁﻥ ﺩﯾـــﺪﯾﻢ ﻣﺎ
ﭘﺲ ﻧﮕﻮ ﺩﻧﯿﺎ ﮔﻠﺴﺘﺎﻥ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ….ﺑﺎﺷــﻪ!!

۱-ﭘﯽ ﻧﻮﺷﺖ:
ﺩﺭ ﺭﺍﺳﺘﺎﯼ ﺭﻓﺘﻦ ﺩﻭﺳﺖ ﻭ ﺑﺮﺍﺩﺭ ﺧﺪﺍﺑﯿﺎﻣﺮﺯﻣﺎﻥ! ﺁﻗﺎﯼ ﻫﻮﮔﻮ ﭼﺎﻭﺯ ﺑﻪ ﻣﺸﻬﺪ ﻣﻘﺪﺱ ﺩﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﺣﯿﺎﺕ.

سروده: راشدانصاری”خالوراشد”

منتشر شد

نهمین کتاب راشدانصاری با عنوان “طنزهای انثاری” گزیده ی نثرهای طنز مطبوعاتی این شاعر و طنزپرداز توسط نشر اقلیما در ۲۵۰۰ جلد و ۱۸۰ صفحه منتشر شد…..

این مجموعه در بندرعباس کتابفروشی استاد به نشانی سه راه سازمان و …به فروش می رسد

صفحه 3 از 3212345...102030...قبلی »