خانه تکانی!

عید آمد و فصل بی ریالی شده است
هر گوشه دچار خشکسالی شده است

دزد آمد و برد هر چه در منزل بود…
خوشحالم از این که خانه خالی شده است!
راشدانصاری

تفسیر امروزی شعر!

مفسر (ترجیحا استاد برادر حسین ….): ما مدت هاست داریم داد می زنیم که به این دولت نمی شود اعتماد کرد، کارهایشان مشکوک است، اما کو گوش شنوا!؟
مصراع:«ساقیا بِده جامی زان شراب (روحانی…)
مشاهده می فرمایید که در تایید فرمایشات ما، شاعری معلوم الحال به نام آقای بهایی به عنوان شاهد از غیب رسید.نامبرده قرن ها پیش اشاره داشته به این موضوع که یکی از بستگان آقای روحانی ظاهرا شراب فروش بوده اند! و شاید به همین دلیل است که همواره بر «جام»! تاکید دارد.مدارکش هم در دفتر روزنامه ارزشی موجود است! و از شعر یاد شده کاملا هویداست این شاعر منحرف که خود نیز از فرقه ی ضاله ی بهائیت می باشد ،از مشتریان پر و پاقرص شان بوده است!
حالا شما باز هم از چنین شخصی دفاع کنید و بگویید برجام دست آورد داشته است!
دست آوردش چیزی جز باز شدن بارها و مشروب فروشی ها نخواهد بود!
نوشته ی:راشدانصاری

اطلاعیه

هشتمین کتاب راشدانصاری شاعر و طنزپرداز با عنوان«از افاضات شیخ انصاری» در ۱۴۴ صفحه به قیمت ۱۲ هزارتومان منتشر و وارد بازار کتاب شد.این کتاب را می توانید علاوه بر کتابفروشی های معتبر سطح شهر بندرعباس، در نمایشگاه کتاب ،سه راه جهانبار، راهروی اول،سمت راست،غرفه حوزه هنری هرمزگان تهیه نمایید?

عاشقانه، سیاسی،تبلیغاتی، ورزشی!

یک بار دیدم او را، عمری شدم خمارش
ای کاش کرده بودم، آن لحظه جان نثارش

در آن نگاهِ اول، ما را ندیده در رفت
هرگز کسی نبیند، مانند من فرارش!

از پشت سر جوان بود ، زیبا و مهربان بود
این گونه زیر چشمی ، سنجیده شد عیارش!

( در بین شعر خوانی، با آگهی چطورید؟
تبلیغ های مفتی، از ساوه و انارش!

آن میوه ای که دستت نا خورده می دهد آب
در می رود تلنگش ،تا می دهی فشارش!

با پوزش فراوان ، بشنو ادامه ی شعر
شاعر اگر چه از خط، خارج شده قطارش…!)

دنبال او دویدم، اما نمی رسیدم
آن سان که نره شیری، در می رود شکارش

یک بوسه از لب او، سرقت نمی توان کرد
چاهی بکَن عزیزم، دزدیده ام منارش

با بوسه های کشکی، گاهی عنایتی کن
یعنی بساب قدری، کشکی در آن تغارش!

با دوستان خشونت، با دشمنان رفاقت
این بود مطمئنا، سر لوحه ی شعارش

من نیز دادم از لج ، تغییر سوژه ام را
تا مثل من بسوزد، با سرنوشت تارش!

چون مطربی حرام است، خواننده را گرفتند
با افتخار کردند، در حلق او سه تارش!!

در عرصه ی جهانی، هستیم اگر موفق
برگردد این به « دکتر» ، با سعی بی شمارش!

در آن دو دوره می گفت، بی شک جهان سلطه
عمرش رسد به آخر، در می رود زوارش!

این بیت را که خواندی، لطفا حلالمان کن
شاید مرا بگیرند، هنگام انتشارش!

« فلفل نبین چه ریز است، بشکن ببین چه تیز است»
آتش گرفته دنیا، از شدت بخارش!

از گینه ی بیسائو، بردیم وُ بعد از آن هم
بردیم بنگلادش، یک بار نه! سه بارش!!

اوضاع ورزش ما، مانند شعر من شد
هر کار کردم اما، رفت از کفم مهارش!
سروده:راشدانصاری(خالوراشد)

مناجات امروزی!

در راستای این که مدت هاست در بیشتر نقاط کشور شاهد بارش باران و برف هستیم ، اما در بندرعباس کماکان در ۲۴ ساعت آینده هوایی صاف و در پاره ای نقاط گرد و خاک و غبار محلی پیش بینی می شود !!
به نام خداوند مور و ملخ
خداوند قشم و خدای سَلَخ

خداوند بستک، خداوند فین
خداوند میناب و رودان زمین

خداوند نوش و خداوند نیش
خداوند دستار و تسبیح و ریش

خداوند توپ و خداوند تور
خداوند گل های از راهِ دور …

خدایی که مُچ از بهاران گرفت
دو تا عطسه فرمود و باران گرفت

خدایی که بارانده باران به چین
که خوشحال گردد دل ِ مشرکین !

ولی گرد و خاکش شده سهم ما
خدایا خدایا خدایا چرا … ؟!

ز یک سو گرانی ز یک سو هوا
نگو شهرِ بندر بگو اژدها !

درشتی چرا می کند ریز گرد
تنِ من ندارد توان نبرد

زدم ماسک، اما نشد کار ساز
ریه پر شد از ماسه ی نرم باز

ببین گرد و خاکی چنان کُرک و پشم
که در آن نبیند دگر چشم چشم

و بشنو تو این نکته ی جالبش
که نشناسد از گَرد، سگ صاحبش !

صدا در نمی آید از هیچ کس
زن و مرد ، افتاده اند از نفس

« ز جوش سواران و از گرد و خاک »
تهمتن اگر بود ! می شد هلاک

شُشم پر شد از خاک و خاشاک تو
فدای تو و طینت پاک تو

شده کارم از کردنِ سرفه زار
که می آید از آن به صد جا فشار!

علی اَی حالن ! اگر می شود
به این خرده شن ها بزن دست رد

به هر شهر چون راه پیدا کند
فضا را همانند صحرا کند

بنا کرده ام خانه را بس بلند
ولی باز از خاک یابم گزند …

بشر که به روی زمین پاک زیست
نه دیگر هوازی که او خاکزی ست !

چنان تار گردیده دید همه
( که هر چی بگم ای خداجون کمه! )

اگر مُردم این جا مرا درک کن
تو اما برو شهر را ترک کن

خدایا تویی جانِ جانان فقط
ببر این هوا را به تهران فقط

کمی ابر لطفاً سفارش بده
به آن ابر دستور بارش بده

جنوبی که شد غرق در گرد وخاک
اسیدی اگر بود باران چه باک

پس از بارشی نصف و نیمه! سپس
به کارِ خداوندیِ خود برس !
سروده:راشدانصاری(خالوراشد)

صفحه 4 از 32« بعدی...23456...102030...قبلی »